بهترین دیکشنری آلمانی به فارسی سال 2024
دیکشنری آلمانی به فارسی یک ابزار کاربردی مهم برای زبانآموزان آلمانی به حساب میآید. این کتابها که در مدلها و ابعاد مختلف به بازار عرضه شدهاند، کار یادگیری زبان آلمانی را برای زبانآموزان آسانتر میکنند.
دیکشنری آلمانی به فارسی یک ابزار کاربردی مهم برای زبانآموزان آلمانی به حساب میآید. این کتابها که در مدلها و ابعاد مختلف به بازار عرضه شدهاند، کار یادگیری زبان آلمانی را برای زبانآموزان آسانتر میکنند.
معنی و ترجمه کلمه آلمانی klasse به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - کلاس (اسم) 2 - درجه (اسم) 3 - عالی (صفت)
دیکشنری آلمانی به فارسی واریگ. دیکشنری واریگ یکی از بهترین دیکشنری های آلمانی به فارسی است که توسط گرهارد واریگ نوشته شده است. نادر گلستانی آن را به زبان فارسی ترجمه کرده است. برای استفاده از ...
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
معنی و ترجمه کلمه آلمانی zulassen به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - اجازه دادن (فعل) ترجمه کلمه zulassen به فارسی | دیکشنری آلمانی بیاموز
1 مردن جان دادن، از دنیا رفتن. مترادف و متضاد entschlafen hingehen umkommen verscheiden versterben leben überleben weiterleben. jung sterben. جوان مردن. für seinen Glauben/das Vaterland/... sterben. برای اعتقادش/برای سرزمین پدری/...
معنی و ترجمه کلمه آلمانی verteilen به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - پخش کردن (فعل) ترجمه کلمه verteilen به فارسی | دیکشنری آلمانی بیاموز
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
9 کشیدن بیرون کشیدن، درآوردن. مترادف و متضاد herausholen herausnehmen zerren. etwas (Akk.) ziehen. چیزی را (بیرون) کشیدن [درآوردن] 1. das Schwert ziehen. 1. شمشیر کشیدن. 2. die Brieftasche aus der Jackentasche ziehen. 2.
چیزی را فراموش کردن. 1. Entschuldigung, ich habe Ihren Namen vergessen. 1. ببخشید، من نام شما را فراموش کردهام. 2. Ich habe meinen Schirm im Hotel vergessen. 2. من چترم را در هتل فراموش کردم (بردارم) [چترم را در هتل جا گذاشتهام].
در این مقاله از آلمانی کورس شما را با بهترین نمونههای دیکشنری آلمانی به فارسی آشنا کردیم. داشتن یک دیکشنری میتواند شما را در مسیر فراگیری زبان آلمانی به نحو چشمگیری یاری برساند.
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
دیکشنری آبادیس شامل بخش هایی نظیر دیکشنری به زبان های مختلف از جمله انگلیسی، فارسی، عربی و همچنین بیست دیکشنری تخصصی با تلفظ انگلیسی و آمریکایی، ترجمه مخفف و کلمات اختصاری، مترجم آنلاین متن ...
معنی و ترجمه کلمه آلمانی trotzdem به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - با وجود اینکه (حرف ربط) ترجمه کلمه trotzdem به فارسی | دیکشنری آلمانی بیاموز
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
مترادف و متضاد beherrschen Bescheid wissen kennen Kenntnis haben sich auskennen. 1.Ich weiß nicht, wo er wohnt. 1. من نمیدانم او کجا زندگی میکند. 2.Weißt du, wie der Hausmeister heißt? 2. میدانی، اسم سرایدار چیست؟. etwas (Akk.) wissen. چیزی را شناختن [دانستن]
1 چابک فرز. معادل ها در دیکشنری فارسی: چابک چالاک چست فرز. formal. مترادف و متضاد lithe nimble quick slow. 1.Deer are very agile animals. 1. آهوها حیوانات بسیار چابکی هستند.
3 حقیقتاً واقعاً. 1.Das Haus ist einfach toll. 1. این خانه واقعاً فوقالعاده است. 2.Das ist einfach unmöglich! 2. این واقعاً غیرممکن است! 3.Ich kann ihn einfach nicht leiden! 3.
دیکشنری آنلاین آلمانی به فارسی بیاموز، شامل صدهاهزار کلمه، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری دقیق کلمه
دیکشنری آلمانی به انگلیسی آکسفورد – دودن Oxford-Duden; کتاب دیکشنری آکسفورد – دودن یک دیکشنری مفصل و کامل به زبان آلمانی است. این دیکشنری که شامل ۵۰۰ هزار لغت آلمانی است، به صورت چاپی منتشر شده است.
1 پیدا کردن کشف کردن. مترادف و متضاد auffinden aufspüren ausmachen ermitteln. etwas (Akk.) entdecken. چیزی را کشف کردن. 1. 1492 hat Kolumbus Amerika entdeckt. 1. "کلمب" در 1492 آمریکا را کشف کرد. 2. Ich habe in deinem Brief noch ein paar Fehler entdeckt.
مترادف و متضاد artikulieren aussprechen. etwas (Akk.) sprechen. چیزی را بیان کردن [گفتن، بر زبان آوردن] 1. Das Kind kann schon ein paar einzelne Wörter sprechen. 1. این کودک حالا میتواند معدود واژگانی را ادا کند. 2. Er hat noch kein Wort gesprochen.
3.Wir haben stundenlang diskutiert. 3. ما ساعتها (با هم) بحث کردیم. mit jemandem diskutieren. با کسی گفتوگو کردن. Ich möchte mit den Kollegen diskutieren. من میخواهم با همکاران گفتوگو کنم. über etwas (Akk.) diskutieren. 1.
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
او تلاش کرد که چیزی را به ما به زبان آلمانی بگوید. dazu etwas sagen. راجع به آن چیزی گفتن. Was sagen Sie dazu? راجع به آن چه میگویی؟. leichter gesagt als getan. حرف زدن راحتتر از عمل کردن است. etwas laut/leise/deutlich/im Flüsterton ...
این فرهنگ لغات آلمانی در چند نسخهی آنلاین، آفلاین، اپلیکیشن و پلاگینهای مرورگرها معرفی میشوند. بهترین دیکشنری آلمانی. 1. Dict.cc دیکشنری اندروید آلمانی
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
معنی و ترجمه کلمه آلمانی fett به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - چاق (صفت) 2 - چرب (صفت) 3 - چربی (اسم)
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
معرفی بهترین دیکشنری های آلمانی (آلمانی به فارسی، آلمانی به آلمانی) ،بهترین کتاب و اپلیکیشن های آنلاین دیکشنری آلمانی ،موسسه زبان دهخدا
معنی و ترجمه کلمه آلمانی platz به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - محل (اسم) 2 - میدان (اسم) ترجمه کلمه platz به فارسی | دیکشنری آلمانی بیاموز
معرفی دیکشنری آلمانی به فارسی, دیکشنری آموزشی بیاموز یک دیکشنری چند زبانه و اولین دیکشنری آموزشی فارسی است. این دیکشنری دارای خصوصیاتی است که استفاده از آن را برای زبانآموزان اید
مترادف و متضاد grundlegend wichtig. 1.Das neue Programm der Regierung führte zu keiner wesentlichen Verbesserung der wirtschaftlichen Lage. 1. برنامه جدید دولت به بهبود اساسی در وضعیت اقتصادی ختم نشد. 2.Gute Ernährung ist ein wesentliches Element eines gesunden Lebensstiles. 2 ...