شکست معامله، خرد کردن یا تغییر نصاب معاملات
از سویی با توجه به بند «ی» ماده 5 اساسنامه هیأت رسیدگی به شکایات مناقصه اگر معاملات کوچک و متوسط از از خرد کردن معاملات بزرگ حادث شده باشد قابلیت رسیدگی در آن هیأت را خواهند داشت.
از سویی با توجه به بند «ی» ماده 5 اساسنامه هیأت رسیدگی به شکایات مناقصه اگر معاملات کوچک و متوسط از از خرد کردن معاملات بزرگ حادث شده باشد قابلیت رسیدگی در آن هیأت را خواهند داشت.
خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف خرد کردن: ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن. معنی انگلیسی: break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break to pieces, to shatter, to ...
اعصاب خرد کردن به معنی : اعصاب کسی را بهم ریختن ، کسی را عصبی کردن ،درگیری و ناآرامی است . این اصطلاح در محاوره و لهجه تهرانی رایج است . واژه خرد به معنی : قطعه ، اندک ، کم ، تکه و… است .
معنی و آرایه های گنج حکمت پیرایه خرد فارسی دهم ؛ برای آشنایی با معنی لغات و کلمات ، بازنویسی و ارایه های ادبی و زبانی حکایت گنج حکمت پیرایه خرد صفحه 17 درس اول کتاب ادبیات فارسی پایه دهم تجربی ، انسانی و ریاضی متوسطه دوم ...
خرد. [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ).
- خرد شکستن ؛ ریزریز کردن . ... است؛ پس وقتی گفته شهرک، یعنی شهر کوچک و دیگر نیازی به آوردن واژه خرد نبود. پس خُرد به معنی تنها یا منفرد است؛ یعنی شهرکهایی که پیرامون آنها روستا یا شهر دیگری نیست.
معنی: مسئولیتی به سنگینی کوه دماوند که هر پشتی را خم می کند و درهم می شکند، مگر کمر محکم و استوار و نیرومند فرزند ایران که تو هستی. نکات دستوری و آرایه های ادبی: پشت خرد کردن ← کنایه از شکست خوردن
خرد کردن. پخش صوت. معنی 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن . مترادف 1- ريزريز كردن، شكستن، له كردن 2- درهمشكستن، نابود كردن 3- تبديل كردن. انگلیسی grind, minify, squelch, smash, abate, chop, …
۳. کم کردن یا حذف کامل یک ماده غذایی ( مثل حذف نمک از رژیم غذایی ) Cut somebody down = to kill somebody. مثال : Let me tell you that God's gonna cut you down. بگذارید به شما بگویم که خدا شما را از بین می برد ( میخواد تورو بکشه ) Cut down into ...
به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه بر نگذرد. معنی: به نام خداوندی که جان و اندیشه را آفرید و اندیشه ی انسان چیزی برتر از این را نمی تواند تجسم کند. معنی کلمات: خرد: دانش. اندیشه: فکر. آرایه ...
معنی گنج حکمت پیرایه خرد فارسی دهم. در آبگیری سه ماهی بود: دو حازم، یکی عاجز. از قضا، روزی دو صیّاد بر آن گذشتند و با یکدیگر میعاد نهادند که دام بیارند و هر سه را بگیرند. در یک برکه کوچک سه تا ...
سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی اسیاب کردن به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
خرد. [ خ ُ ] (ص ) ۞ کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغار. (بحر الجواهر). کوچک .
شعر خرد رهنمای و خرد دلگشای پنجم : در این سایت تلاش می کنیم تا همراه با دانش آموزان به معنی کردن و ترجمه کردن شعر های فارسی پنجم بپردازیم و در این تاریخ به درس خرد رهنمای و خرد دلگشای رسیدیم. درس خرد رهنمای و خرد دلگشای ...
« سپردن سرنوشت انسان به دست خرد، وابسته کردن هر دو سرای و فزونی و کاستی اش به خرد، رکن اصلی جهان بینی فردوسی است» ( جوانشیر، 1380: 63). این جنبه ی خرد از جهاتی شبیه به عقل کل در مثنوی است.
مرتبط. نرم شدن، رحم بدل اوردن، کوچک شدن، منقبض شدن، جمع شدن، شانه خالی کردن از، منقبض کردن، له شدن، پیروز شدن بر، فشردن، چلاندن، با صدا شکستن، کم شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن ...
معنی ساطوری کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... خرد کردن مواد غذایی به ویژه گوشت و سبزیجات به قطعات ...
معنی واژه خرد در لغت نامه دهخدا در پارسی ویکی ... (تاریخ بیهقی ).چون ما از آب گذاره کردیم واجب چنان کردی و به خرد نزدیک بودی که مهترت رسولی فرستادی . (تاریخ بیهقی ).
خورد کردن. [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ریزه ریزه کردن. ( ناظم الاطباء ). خرد کردن. - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه.
سقوط کردن ( از کوه، ارتفاع و غیره ) Four of the mountaineers plunged to their deaths when their ropes broke. چهار کوهنورد بر اثر پاره شدن طناب هاشون سقوط کردند و مردند. tumble. ( ناگهان یا به طور ناجور ) افتادن. افتادن. + عکس و لینک.
معنی واژهٔ خرد کردن در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد به نام آفرینندهی جان و عقل که فکر نمیتواند از این حد فراتر رود. خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده شعر به نام خداوند جان و خرد از حکیم فردوسی + معنی
( صفت ) ۱ - کوچک کم جثه . ۲ - اندک سال کودک . جمع : خردان . ۳ - باریک دقیق . یا خرد و خاکشیر کردن. خرد کردن . یا خرد و خمیر شدن . ۱ - له شدن کوفته شدن . ۲ - بسیار خسته شدن . لقب سعد بن زید منات است
معنی ، مفهوم و آرایه های ادبی شعر ستایش به نام خداوند جان و خرد فارسی نهم. معنی: خداوندا تو را یاد می کنم زیرا تو پاک و پروردگار جهان هستی و جز به راهی که تو راهنمایی ام کردی نمی روم. آرایه ها و ...
دقیق (ناظم الاطباء) چون «خرد گرفتن » در اصطلاح خیاطان . خرد. [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر.
معنی خرد کردن سبزیجات به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
خورد کردن. پخش صوت. معنی خورد کردن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه . این عمل آن است که ...
معنی: غذا، ضربت، ضرب، گوشت با استخوان، دهان، شکستن، ریز ریز کردن، غذا خوردن، بریدن، خرد کردن، جدا کردن. معانی دیگر: (با تبر و غیره) بریدن، انداختن، (با ضربات پی در پی کارد یا تیشه و غیره) ریز ...
معنی خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم
bust=to break something. چاک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاک زدن. پاره کردن. دریدن. شکافتن. خراشیدن : بکردند چاک آن کیی جوشنش. بشمشیر شد پاره پاره تنش.
بخش ۲ - ستایش خرد. کنون ای خردمند وصف خرد. بدین جایگه گفتن اندر خورد. کنون تا چه داری بیار از خرد. که گوش نیوشنده ز او بر خورد. خرد بهتر از هر چه ایزد بداد. ستایش خرد را به از راه داد. خرد رهنمای و ...